ايميلت را كه باز ميكني توجهت روي تنها ميل بازنشده ات معطوف مي شود سعيد بعد از چند ماه برايت ايميل زده تا الان كجا بوده و هزار سئوال ديگر كه ذهنت را مشغول ميكند.

ياد پنجسال پيش ذهنت را مشغول كرده كه با دنيايي نگراني اورا بدرقه مي كني .اوايل بسيار خوشحال است شايد ادامه تحصيل در فضاي جديد و متنوع برايش جالب باشد.مي خواهي بگويي مگه دانشگاههاي ما چه عيبي دارد كه ازگفته خود پشيمان ميشوي.

هميشه اوبرايت صحبت(ايميل) ميكندمدام ازهواي مه آلودوازجاذبه هاي لندن ميگويد  ولي كم كم اين مسير سير اطلاعات عوض ميشود اواز آب وهوا ميپرسد از روزهاي تاسوعا و عاشورا و شام غريبان از باغهاي خوشاب و اصغر آبادو.......

ميپرسد كسي ازدواج نكرده،پنجشنبه ها سرمزار ميروي،دوشنبه بازار هنوزشلوغ است و عروسيها هنوز تانيمه شب ادامه دارد؟وتو همه انها را جواب ميدهي ،

خسته شده است دلداريش مي دهي،به مي گويي درد غربت كشيدي ولي پايان خوشي در انتظارتوست و در آخر عكسي از كوه سيد محمد به نشان ايستادگي برايش ميفرستي وآرزوميكني اين تعلق خاطر تا انتها با

اوبماند