وجه تسميه محله اندوان:

اندان يعني جايگاه پخش كردن آب كاريز.از طرف ديگر يكي از شاهك نشين هاي شمال كشور در دوران مادها,اندوها بودند كه با تهاجم آشوريها به نقاط ديگر مهاجرت مي كنند.اندوان در قديم داراي يك دروازه ورودي در محله ميريان و نيز 6برج ديده باني و يك قلعه مستطيل شكل كوچك بوده است.
اندوان در نزديكي خوزان ياداور (سلسله آوران و انزان عيلام) مي باشد.اندوان سده,ر 40دقيقه و 32درجه عرض جغرافيايي و 33دقيقه و 51درجه طول جغرافيايي و با ارتفاع 1592 متر از سطح دريا,در سده قرار دارد.واژه اندان كلمه فارسي نيست و بايستي از زبان عيلامي ها باشد زيرا پس از چيرگي عيلامي ها,نام بسياري از مناطق را به زبان خود تغيير دادند.شايد چون ساكنين بومي و عيلامي نسب سده,با آريائيان پارسي روابط خوبي داشتند و در لشكر كشي هاي هخامنشي توان مند بوده و از خود شايستگي نشان مي دادند,از اين رو به افتخار كورش بزرگ نام دروازه نواحي مسكوني خود را اندان ناميدند.

وجه تسميه محله خوزان:


همي رفت تا لشکر خوزيان                         ز لشگر کسي را نيامد زيان
نظريات بسياري در اين رابطه وجود دارد .يکي از اين نظريات به شرح زير است.
شايد خوزان اشاره به مردمي ايلامي نسب و يا نژاد زاگرس و عيلامي باشد که به مرور از خوزستان و يا يکي از ايالت هاي عيلام به دليل تهاجم به آنان ويا مقاومت و يا عدم پرداخت ماليات به اين ناحيه مهاجرت کرده باشند.از آن زمان آنان را فرعوني ناميدند چون از تصوف و عرفان در قرن هفتم جانبداري کردند و بعدها به سپاه شاه اسماعيل صفوي پيوسته و از او حمايت مي کردند لذا مورد خشم سني هاي حنقي و شافعي(که اکنون شيعه شده بودند)قرار گرفته و آنها را فرعوني نامگذاري نمودند.

با توجه به عقيده ابن حوقل در خصوص مهاجرت يهوديان به اصفهان شايد شاخه هايي از يهوديان نيز در خوزان و باولگان سکني گزيده بودند و مردم اطراف اين نواحي آمدن يهوديان را به همسايگي خود تحمل نکرده و جنگهايي بين آنها رخ مي داد.خوزان مهد پرورش بسياري از نام آوران تاريخ بوده است.

حمزه اصفهاني , بخت النصر و يا ((بت نوسه بن ويوبن گودرز)) را از خوزان دانسته اند.

قصه ها وبازي هاي كودكان سدهي:



بازي هاي جالب و قابل توجهي در گذشته انجام مي گرفته كه برخي از اين بازي ها به مرور زمان به دست فراموشي سپرده شده است.
بازي چاخ چاخو-قام يا قاب بازي-شاه تنبك(بازي دختران)-نون بيار كباب ببر-عمو زنجير
باف-باقلي به چند من-ملا ملا-بازي دستمال-كلاغ پر-تامي تامي اسكله-يك قل و دوقل-اوساي كرباس-پاره كن-قايم موشك-دستمال گرگي-در خونه شاه را باز كن-تاپ تاپو-زوو-كفتر بازي-جن و پري-و...
قصه گويي و قصه خواني از دوران باستان نه تنها مورد توجه كودكان بود بلكه بزرگسالان نيز به آن علاقه داشته و از آن استفاده مي كردند.در زير به يك نمونه از اين قصه ها مي پردازيم:
يكي بود يكي نبود,زير گنبد كبود,پيرزني نشسته بود,خر حمالي مي كرد,اسبه عصاري مي كرد,سگه قصابي مي كرد,گربه بقالي مي كرد,شتره نمد مالي مي كرد,پشه رقاصي مي كرد,عنكبوته بند بازي مي كرد,موشه ماسوره مي كرد,مادر موش ناله مي كرد,فيلي اومد گذر كنه,افتاد و دندونش شكست,زلزله شد,غل غله شد,زنجير بزها پاره شد,بزها همه دويدند,از پشت بوم پريدند,حالا اگه حواس داري,بگو كه چندتا بز داري.

وجه تسميه محله قرطمان:


اصل آن كرتمان بوده كه "ك" اول واژگان فارسي در هنگام عربي شدن به "ق"تبديل شده است.اين احتمال نيز وجود دارد كه كرتمان در اصل گرطمان بوده كه عرب ها ناچارا با تبديل مخرج "گ" به "ق" واژه را به صورت قرطمان بيان مي كرده اند.اگر اين احتمال را قبول كنيم مي توانيم بگوييم يكي از شعبات تيره هاي اتحاد شش گانه پارسي در اين مكان روزگاري سكونت اختيار نموده اند.لذا كرتمان سده با كرمينه بخارا,كرمين كث در سيمون,كرمني در بست,كرمنجنه در خاور ايران و كرمانج در كردستان داراي آشنايي و همساني تاريخي ديرين است و از آن مي توان يك نوع مهاجرت تاريخي را استنباط نمود.

علت ساختن عمارت سر تيپ سدهي در فروشان:


نقل است كه ظل السلطان قصد داشت كه به سده بيايد سر تيپ از وي 2سال مهلت خواست تا بتواند عمارتي ساخته و از او پذيرايي كند.تالار آيينه,نقش برجسته هاي سنگي داخل ايوان و حياط,نارنجستان,حمام,سنگ مرمرهاي زيبا و قسمت هاي ديگر با استادي فراوان ساخته شد و با كاغذها و پارچه هاي روسي مزين گشت.متاسفانه در بازسازي فعلي عمارت سرتيپ اصول حفاظت و مرمت رعايت نمي شود.مثلا كاغذها وپارچه هاي روسي را از ديوار جدا ساخته و تزئينات جديد به بنا داده اند و يا كف اطاق ها را با آجر شش ضلعي جديد پوشش داده اند.براي نارنجستان نيز درگاه جديدي احداث كرده اند در صورتي كه اين بنا قبلا درگاه نداشته است!

 

رجال سده:

مشاهير سده در علم و عرفان و ادب و هنر:
سيد علي نقي فيض الاسلام-محمد رحيم خان سدهي(باني و موسس مسجد رحيم خان اصفهان)-خطيب و شاعر توانا مرحوم حضرت آيت الله سيد محمد احمدي-حسن ورنوسفادراني و...
مهمترين گويندگان و شعراي عصر صفوي:
مولانا عبدالحق-فارغا-شريفا-ميرزا عنايت-ملا عشرتي-ملا محمد شريف-مولانا محمد باقر-زين العابدين خوزاني-ميرزا حسن علي ماربيني-گلكار غفورزاده-شيخ ابوالبركات-ميرزا ابراهيم امين الواعظين-امير نجم الدين-قاضي محمد ابراهيم-آذر شاپوران و آذرمانان-آقا علي سيد-محمد علي فروشاني-حاج آقا بزرگ امام جمعه سدهي-ميرزا محمود ورنوسفادراني و ...

وجه تسميه محله باولگان(باورگان):

اين واژه در اصل پان ور گان بوده است.توضيح آن كه آريا ها كه به فلات ايران وارد شدند پس از پيروزي بر بومي ها دژهايي مي ساختند.درون اين دژها را به دو بخش كرد,در يك سو خانواده زندگي مي كرد و در سوي ديگر اسب و دام.شب ها در اين دژها آتش مي افروختند نام اين دژ را (ور) نوشته اند,چون ور به معني تعليم ,گرمي و حرارت آمده است.(وگان)به معني مكان تشكيل شده,و (ورگان)به معناي سرزمين يا دشت است.پس باولگان در حقيقت شهر پاسداران و نگهبانان در قديم بوده است.در باولگان سده به زبان ولاتي يا گويش مطابق با تركيب ساختاري جمله در زبان فارسي صحبت مي كنند.

وجه تسميه محله آدريان:

آتش براي آتشکده روستايي که در آن ده خانوار زردشتي زندگي کنند کافي است.چنين به نظر مي رسد که در اواخر عهد ساساني آتش آدريان آتش دهکده هاي کوچک بود و روستائيان در آتشگاه همگاني مذکور,آتش ورجاوند را به عنوان نموداري از اهورا در فضاي بسته مي پرستيدند.آدريان با کلمه آري کردي به معني آتش قرابت دارد.پس آدريان فعلي بخشي از يک ملت بزرگ بودند که در نواحي مختلف از پنجاب تا يونان و من جمله سده کنوني سکني گزيدند.

اعياد,جشن ها وعزاداري ها درسده

در گذشته مردم سده اعياد و جشن هاي جالبي برگزار مي كردند كه طي گذشت زمان به فراموشي سپرده شده و تعداد اندكي از اين جشن ها و اعياد هنوز پابرجا مانده است.
عيد نوروز-جشن مهرگان(شامل كوزه شكستن-آجيل شب سوري-فال گوش و گره گشايي-شال اندازي مي باشد)قاشق زني-آتش چهارشنبه سوري-پختن حلوا-جشن فروردينگان-جشن ارديبهشت گان-جشن خوردادگان-جشن تيرگان-جشن امردگان-جشن شهريورگان-جشن آبانگان-جشن آذرگان-عيد آذرخش-وهار جشن-جشن دي گان-جشن سير سور-جشن آب ريزان-جشن مزدگيران-جشن بهمنگاه-عيد گل سرخ-جشن نوسده-جشن سرماي پيرزن-عيد اسفند-جشن چل مخول-نمايش تخت حوضي-سيزده نوروز-شب چله و...
در ايام عزاداري به خصوص در روز شهادت امام سوم شيعيان در سده مراسم تعزيه خواني,زنجير زني,نوحه خواني,قمه زني,كاروان و..با علاقه خاصي انجام مي شود و همه ساله تعداد زيادي از مردم اصفهان و ساير نقاط ايران به سده مي آيند و به وسيله اهالي جوانمرد و غريب نواز سده مهمان نوازي مي شوند.
آدمي با ملاحظه فتوت اين مردم,بي اختيار به ياد سفرنامه ابن بطوطه مي افتد,آنجا كه مي نويسد:(...اهالي اصفهان(و حومه)مردمي گشاده دست اند.هم چشمي و تفاخري كه در ميان آنان در مورد طعام و مهمان نوازي وجود دارد منشا حكايت غريبي شده است...)

وصف سده با گويش ولاتي:

شهري مون شهري سده صفا دارو         مردوموني خب و با خدا دارو

شهري مون شهري تلاش و كوششو        كمتر از هر يا بواي گدا دارو

 هر كي از شهري سده هريا بشو               كاسبو,زرنگو,دس پا دارو

سر و كاري هر سديي خ انقرو               مثلي فرهاد خ كوه دعوا دارو 

از ژني سديي بوام خ ميره خوي                همدلو,مهربونو,صفا دارو

گلي مريم رژوه از دو منونوي             به سري يه چاشه از حيا دارو

ويتر از نقل و نباتو سبرياي                  شوئي چله بخري صفا دارو

اگه يك پاره جهونو اصفهون                      سده را دارو كه ادعا دارو

 شهري مون شهري سده حسيني يو           ناله از نايي نينوا دارو

رو محرم اگه بي رو شهرمون               ونيه عشق و صفا كووآ دارو

وسكي لاله پرپراسا از سده               عطري از نسيمي كربلا دارو

هركي از شهر سده مثل لو كه            يه دلي اسپه و بي ريا دارو

اصغر حاج حيدري(خاسته)شاعر معاصر   

وجه تسمیه محله فروشان:

برخي از كهنسالان سده طي مصاحبه داستاني جالب دراين خصوص ذكر نمودند.در قديم يكي از طوايف كوچرو در حوالي درب بالا دو مرده سكني مي گزينندو به كشاورزي روي مي آورند و چون آب خوزاني ها را تصرف كردند اهالي خوزان از آنها علت را جويا مي شوند و آنها در جواب مي گويند چون ما پريشان اوضاع هستيم اين زمين ها را تسخير كرديم.

اين غائله با وساطت اهالي بن خاتمه مي يابد.

نظريه ديگري نيز در اين رابطه به شرح زير وجود دارد:پس از آباد شدن خوزان مردم قوم ديمير از اعطاي زمين رايگان به مردم خوزان خبردار شده وبه محل اجداد خود آمده و ادعاي مالكيت مي كنند و خبر به پيروز شاه مي رسد وي مقداري زمين و يك چهارم از آب قنات پيروزشاهي را به آنها واگذار مي كند.نظر به اينكه افراد قوم ديمير مردماني زيبا بوده اند و در آن ديار به زيبايي آنها وجود نداشته است به دستور پيروز شاه اين قوم را پريوش و محله آنها را پريوشان نامگذاري مي كنند كه به مرور زمان به پروشان تبديل شده و معرب آن نيز فروشان است.

محله های سده

تفاوت های بسیاری بین سده قدیم با سده کنونی وجود دارد.یکی از این تفاوت ها بزرگی و مساحت سده قدیم با سده کنونی می باشد.محله هایی که اکنون اصفهان ادعای مالکیت آن را می کند روزی جزوه سده فعلی بوده است.اسامی زیر نام محله های سده می باشد که اکنون تعدادی از این محله ها را اصفهان به تصاحب خود در آورده است.

 ورنوسفادران               فروشان               خوزان               آدریان               اندوان               پلارت                         قرطمان                دینان               دستگرد قداده      باولگان                  وازیچه                        نصرآباد                 کوشک             بابوکان               گورتون        هرستان                     ولاشان                 اسفریز            کوکوچی             گارسله    

بناهای سده

بناهای سده را می توان در چهار گروه کلی به صورت زیر تقسیم نمود:

۱-ابنیه مذهبی:(مساجد و مناره ها,بقاع متبرکه,تکیه و حسینیه ها...)مسجد جامع خوزان,مسجد جامع فروشان,مسجد زنجیری ورنوسفادران,مسجد درب سید,مسجد آقا علی اکبر,مسجد جامع آدریان,مسجد جامع کوشک,مسجد ملا حیدر علی,مسجد سر پل فروشان,مسجد جامع اندوان,مسجد جامع دستگرد...

۲-ابنیه مسکونی و تسریفاتی:(کاخ ها و قصرها,دیوان های دولتی,برج ها)خانه سرتیپ سدهی,خانه مجیری ها,تالار ملک زاده,خانه محمد باقر درچه ای,خانه ترکیان,خانه عبدالکریم توکلی,خانه محمد علی و حاج حسن و خلوت کازرونی در دستگرد,خانه لطفعلی و حاج علی در اسفریز,تالار حاج ابوالحسن در اندوان...

۳-مراکز تعلیماتی و تحقیقاتی:(مدارس,دانشگاه ها,کتابخانه ها,رصدخانه ها و...)مکتب خانه های سده.

۴-ابنیه عام المنفعه:(بیمارستان ها,حمام ها,کاروان سراها,سدها و پل ها,سقا خانه ها,بازارها و...)حمام کوچک و بزرگ و یا حمام توده ای فروشان و حمام سرپل,کاروان سرای حاج علی,برج های کبوتر خانه...

وجه تسمیه محله ورنوسفادران

                سده جشن ملوک نامدار است                   ز افریدون و از جم یادگار است

ورنوسفادران را عده ای در محاورت عمومی همان بن اصفهان می دانند.بن به معنی بنیاد,اساس و اصل است و شاید اشاره به مردمی باشد که در اقلیم جدید سکنی گزیده اند.

قوم ورنوس از شجاع ترین سپاهیان ملکشاه(سومین پادشاه سلجوقی ۴۶۵هجری شمسی)بودند.همچنین این قوم گارد مسلح پادشاه را تشکیل می داده اند.پس از پیروزی های ملکشاه و آرام شدن اوضاع ایران وی مجلس جشنی ترتیب داد و به علت شجاعت و شهامت آنها را بهادران که به معنی دلیران است نامید و به عنوان قدردانی از آنها زمین های گاردژ را به آنها اهدا کرد و محل اسکان آنها نیز ورنوس بهادران نامیده شد که به مرور زمان به  ورنوسفادران تبدیل شده بود.البته این مطلب مستند نیست و با توجه به واقع شدن این قریه در آخرین حد توسعه اصفهان در گذشته,کلمه بن اصفهان به معنی آخر اصفهان می تواند تسمیه صحیح برای این مکان باشد که به مرور زمان به ورنوسفادران تغییر یافته است.شاید نظریه هر تسفلد در خصوص مهاجرت کلنی های یهود به اصفهان(و باولگان)در اوایل قرن چهارم میلادی با توجه به شباهت ولاتی با زبان کلیمیان,قابل تامل باشد.

فرهنگ غلط در ازدواج

با وجود بسياري از محسنات و خوبي مردمان سده , اين ديار نيز همانند بسياري از نقاط كشور عيوب اندكي دارد كه اكثر اين عيوب به فرهنگ غلط آن كه ناشي از افكار قديمي و بي پايه و اساس است مربوط مي شود. يكي از اين فرهنگ هاي نادرست مربوط به ازدواج جوانان سده مي باشد. چرا كه اكثر مردم سده با ازدواج محله اي مخالفند و معتقدند كه هر فرد چه دختر و چه پسر بايد با يكي از دختران و يا پسران محله خود وصلت كند.اين فكر غلط كه كم كم و در طي ساليان متمادي در بين افكار مردم سده رخنه كرده,باعث كدورت و اختلاف در بين محله هاي سده شده است.واقعا چرا؟

آيا به غير از خود ما جوانان سده كسي براي كمرنگ كردن و از ميان برداشتن اين فرهنگ نادرست وجود دارد؟مگر نه اينكه تمام مردمان اين محله ها همه از يك ديارند پس چه چيز باعث تمايز و يا برتري محله اي با محله ديگر مي شود؟!!البته هستند جواناني كه با اين فرهنگ و عقيده غلط موافقند اما اگر از آنها دليل اين موافقت را سوال كنيم جوابي به غير از اينكه(يك رسم است و گذشتگان ما به آن پايبند بوده اند و ما نيز بايد چنين كنيم)ندارند.خيلي ديگر نيز مي گويند كه(محله ها از لحاظ فرهنگي و اخلاقي با يكديگر متغايرند و به همين دليل بهتر است از ازدواج محله اي با محله ديگر اجتناب كنيم.)اما جالب است بدانيم و به اين فكر كنيم كه چرا به طور مثال وقتي از شهری دیگر براي دختري خواستگار بيايد موضوع فرهنگ و اخلاق و...از ياد برده مي شود! ولي اگر آن خواستگار از ميان يكي از محله هاي همان خاك و سرزميني كه در آن زندگي مي كنند باشد افكار غلط رشته همبستگي را پاره مي كند و... .چرا ما بايد با مردمان خودمان بيگانه باشيم در حالي كه همه ما از يك سرزمين به نام سده هستيم.ورنوسفادران ,فروشان ,خوزان ,آدريان و... اين ها فقط اسم هستند و اين اسم ها نبايد باعث از بين بردن همدلي و همبستگي و رفاقت ميان مردمان سده شود.
دوستان عزيزم اين مشكل مشكلي نيست كه در چند خط نوشتن من گنجانده شود در حالي كه تمامي شما سده اي هاي عزيز بر اين مشكل  واقف هستيد.بياييد همه با هم در برابر اين افكار غلط و بي پايه و اساس كه دشمن همدلي و همبستگي اهالي سده شده است ايستادگي كنيم.
   

سروده هاي محلي ورنوسفادراني

 ((درمون))     

دلمو خ چشاد جوواب اته

داتچي داتچي به مون شراب اته

مسي مسم كه از تغاري چشاد

دلمو بي بتا قماري چشاد

گل بنفشه گيساد دوايي سنه

مرهمو اين دوا برايي سنه

لوراد دونه دونه عنابو

دلي تو داري مون خه بي تابو

 

1.دلم را با چشمانت جواب بده-به من پياله پياله شراب بده.

2.مست مستم كن از قدح چشمانت-دل را در قمار چشمانت باختم.

3.گيسوانت كه همچون بنفشه است آرام بخش سينه من است-آري

گل بنفشه دارويي است براي سينه.

4.لبانت همچون دانه هاي عناب است(كه دارويي است براي تب)و دل تب دار من چه بي قرار آن لبها است.

(خاسته)

اصغر حاج حيدري(خاسته)

 اشعار اصغر حاج حيدري(خاسته)نمود و نماد اقبال عمومي به شعرهاي محلي با گويش (ورنوسفادراني)است و از اين نظر سروده هاي محلي وي را بايد سدي دانست در برابر ميرايي اين گويش و تشويق نسل جوان شاعر به سرودن اشعار محلي.

ظرفيت شعرهاي محلي از نظر انتقال معنا با گنجايش شعر طنز برابري مي كند و ناگفتني هاي بسياري را به واسطه آن ميتوان به مخاطب منتقل كرد كه (خاسته) با آگاهي از اين ظرفيت ها به خوبي آن را به خدمت گرفته است.بنا براين با ويژگي هايي كه برشمرده شد شعرهاي مردمي ايشان دلنشين و خواندني است و خواننده هم از انديشه و هم از سادگي و صراحت بيان و هم از هنر اين شاعر بهره مند مي گردد.

 

موقعیت جغرافیایی سده

در جلگه سرسبز زاينده رود و در دامنه كوهستانهاي شمال غرب اصفهان سرزميني قرار دارد كه آن را ماربين مي خواندند. اين سرزمين كه تلفيقي از بزرگ شده چند روستا مي باشد ابتدا نام سده و امروز به نام خميني شهر مشهور است. شهر خميني شهر همسايه شمال غرب اصفهان و داراي آب و هواي معتدل مي باشد كه هرچه به سمت شمال  مي رويم اب و هوايش گرم و خشك مي گردد.
جمعيت اين شهر بیش از ۳۰۰ هزار نفر و كوچكترين شهرستان استان از نظر وسعت مي باشد تا همخواني وسعت و جمعيت تراكم بيش از حد را به ارمغان اورده است.
شهرستان خميني شهر چند دانشگاه را در خود جاي داده و داراي بناهاي تاريخي كهن همانند مساجد، تالارها ،‌گرمابه ها و .... مي باشد. وجود چشمه سارها ، باغات و كوهستانها با داشتن آب نماها و غارها از جاذبه هاي گردشگري اين شهر بشمار مي رود. همچنين هزاران شهيد و مشاهير همانند آيت ا.. شهيد اشرفي اصفهاني، آيت ا.. جبل عاملي ، آيت ا.. صهري و شاعران بزرگي همانند سروش ، شيوا و مافروخي از جمله افتخارات اين ديارند.