خدا کند که نیاید!
در دوران کودکی و نوجوانی هیچ گاه دوست نداشتم خلبان شوم، چون " فکر می کردم خلبان ها با پرواز بر فراز سر مردم، مردم را کوچک و حقیر می بینند و خود را بالاتر از همه و نزدیکتر از همه به خدا می دانند".حتی لحظه ای به خود اجازه نمی دادم که در مورد شغل خلبانی فکر کنم هرچند خوب می دانستم که همه خلبانها اینچنین نیستند.
در مورد موضوع علم بهترست یا ثروت زیاد انشا می نوشتم.هر دفعه برای اینکه نمره خوبی از انشایم بگیرم علم را بر ثروت برتری می دادم. مدرسه به ما دانش آموزان آموخته بود، "راه بیست گرفتن" اینست که حرفی بزنی که دیگران خوششان بیاید و لزومی ندارد حتما به آن حرف عمل کنی یا عقیده واقعی ات باشد.
راستش از قدرت هم بدم نمی آمد، چون می دانستم اگر قدرت باشد، ثروت هم هست و اگر ثروت باشد، علم هم هست و اگر مدرک باشد، ارتقا هم هست و اگر ارتقا پیدا کنی ثروت و در نتیجه قدرتت افزون می گردد.
همیشه دوست داشتم که با رای مردم مسئولیتی را در دست بگیرم و از اینکه مردم به من رای بدهند لذت می بردم.اما لذت کافی نبود، لذتش فقط چند روز طول می کشید. این را در انتخابات دانشگاه تجربه کرده بودم. بعد از این لذت، آنچه می ماند "تعهد بود و مسئولیت و پاسخگویی". رای مردم، سنگین ترین نوع مسئولیت است که بر دوش یک نفر گذاشته می شود.
خدا کند که نیاید! ایکاش در همان دوران بچگی ام باقی می ماندم و خیلی از چیزهایی که الان درک می کنم را درک نمی کردم. ایکاش سال 84 و ندای عدالتی که سرداده شد را از یاد می بردم. راستش به عدالت هم بدبین شده ام. ایکاش فراموش می کردم که چه قولهای قشنگی به مردم داده شد. درست به یاد می آورم که می گفتند "رجایی دیگر" است.
خدا کند که نیاید! فکر می کردیم اگر بیاید رشوه و زیرمیزی(و هدیه!) در سطوح مدیریتی جامعه پایان می یابد و ارزش ها جایگزین روابط می شوند. فکر می کردیم مدیران پاسخگو می شوند و عدالت در پایین ترین سطح خود در جامعه تجلی پیدا می کند.
خدا کند که نیاید! اگر بیاید چه بد می شود؛ چه بد می شود اگر از زبان خمینی شهری ها بشنود که فقط "راه بیست گرفتن را خوب بلد است".
خدا کند که نیاید! وقتی بیمارستان ابتر منظریه در خاطرم مجسم می شود(که نماد مظلومیت و عقب نگاهداشتگی سده است) به یاد ندای عدالتش می افتم و برداشتهای بچگانه ای که از این شعارها داشتیم. خواهشا فراموش نکنید که بیشترین افتخاراتشان، افتخارات عمرانی است.
راستی اگر بیاید و ببیند که آب از آب تکان نخورده، چقدر خجالت می کشد؟ اصلا می کشد یا نمی کشد؟ شاید هم حس خلبانی دوران کودکی ام را دارد و بنابراین لزومی بر پاسخگویی به مردم در خودش احساس نمی کند!
خدا کند که نیاید! ایکاش می دانست که رای گرفتن به جز لذت، مسئولیت هم دارد. مسئولیت در برابر هزاران نفر خمینی شهری که چشم به تغییرات چهارساله شهر خود دوخته و جز سراب چیزی نمی بینند و از مسئولین جز عدد موهومی 60 درصد اجرای مصوبات، چیزی نمی شنوند.
ادامه مقاله را در ادامه مطلب بخوانید: