شاعر عصر صفوی

نام اصلي او محمد ابراهيم بود . برادر او که او نيز شاعر خوش نامي بود ملاعشر تيست بود. محمد ابراهيم(فارغا) در سده بدنيا آمد و پس از مدتي به هند رفت با ظفر خان آشنا شد و شعر هاي فراواني در هند سرود . سپس به لاهور آمد و در لاهور ديده از جهان بست.مرحوم تسي خانم همسر ايشان ، محمد ابراهيم را با عزت و احترام دفن کرد .
چند بيت شعر از این شاعر بزرگ
بيت
سوخت تا آتش سوداي غمت در سرما     رنگ دنياي نوي ريخت ز خاکستر ما
فکر بو صف آن قدر رعنا نمي رسد            کس را کمند فکر به آنجا نمي رسد
نتوان بوصف قامت او گفت مصرعي           تا معنيني ز عالم بالا نمي رسد
به هر که مي نگرم غير خود نمي بينم      به خودشناسي من هيچ کس نمي باشد
در دل هر قطره نوحي دست و پا گم کرده است     از کدامين چشم اين طوفان هويدا کرد عشق
رباعي
در خاطر هر که جا کني اي سره مرد        بگذر ز طمع که مي شود جانت سرد
گر سنگ ز آب قطره ي برمي داشت         کي در دل آب اينقدر جا مي کرد
دنيا چو تو چشم باز کردي هيچست        هر کار کزو باز کردي هيچست
چون صورت آيينه تماشاش خوشست      چون دست طمع دراز کردي هيچست