پسر حاج عين علي فروشاني بود.برادر قطب العارفين حاجي اسماعيل است .اسم اصلي او آقا علي بود شاعري بود توانا که اکثر شعر هاي او مذهبي و در وصف چهارده معصوم بود.
مدتي در محضر مولانا حسنعلي پسر ملا عبدالله شوشتري تحصيل کرد و بعضي از مباحث طب را پيش حکيم شفايي گذرانيد.پس از مدتي به هند رفت و در محضر نواب ميرزا رستم بود. پس از مدت کوتاهي اقامت در هند دوباره به ايران برگشت و به سده آمد.پس از مدتي قصد سفر مشهد مقدس نمود و بخت با او يار شد و در مشهد مقدس در جوار امام رضا فوت کرد و همان جا دفن شد .يادش گرامي
شعري با نام الهم ارزقنا
نرگس چشم مست تو کسب حيا کند        گل هر زمان طراوت رويت ادا کند
با خال لب بگوي که مرغان دامرا                يا آب و دانه اي بدهد يا رها کند
عشرتي دار کلان ميزن و انديشه مکن       بردني ميبرد و باختني مي بازد
خون بلبل را نه پنداري که گل پامال کرد      روزگارش از بن ناخن برون مي آورد
ايام ريخت در قدح ما ستم کشان             خوني که که حسن او بدل آفتاب کرد
قطعه
اي آنکه نديدم به بزرگي چو تو شخصي    هر چند که در کشور انديشه دويدم
يک لطف نمايان تو در حق من اين بود      کز وعده ترياک تو ترياک بريدم
قطعه
مرا در خانه از جنس سوار        لجام از سر گرفته اسقري هست
زند تيغ جوهردار خود را           باين معني که حو در جوهري هست
رباعي
غم از هر سور رهگذرم مي بندد      هر دم زخمي بر جگرم مي بندد
کي رخصت پرواز گلستان دهدم       آن طفل که در قفس پرم مي بندد